در طرف دیگر این طیف ، جامعه تحقیقاتی مشارکتی جامعه که مصاحبه کردیم ، بسیار مشارکتی بوده و اطلاعات متعلق به جامعه است . آنها در تمام مراحل از جمله تجزیه و تحلیل دادهها ، تعیین سوالاتی که قرار بود بپرسیم ، دخیل بودهاند . آنها واقعا ً این فرآیند را هدایت کردند . من فکر میکنم که این رویکرد بیشتر از یک ایدهآل است . از نظر [ ۰۱ : ۰۳ : ۰۳ ) کار ، که همه سازمانهای Inuit بودند . The Inuit Council و Inuit Kanatami Kanatami، این فرآیندها را هدایت کردند . من فقط در آن دسته از افراد شرکت کردم … من با مهارتی که در تلاش آنها داشتم ، شرکت کردم ، اما این تلاش آنها بود و آنها صاحب آن بودند . من فکر میکنم there’s همیشه یک زنجیره است که وقتی نیاز داریم - -
روبرتو دلگادو : بسیار خوب .
آلیسون سی . آ ره .
روبرتو دلگادو : بسیار خوب ، از آلیسون ممنونم . سوال بعدی درباره تمایز بین سلامت عاطفی و ذهنی است . آیا میتوانید تفاوت را توضیح دهید ؟ فکر میکنم این به یکی از آخرین اسلاید برنامه ECHO اشاره داشت .
آلیسون سی . بله ، سوال خوبی است. ما هنوز داریم سعی میکنیم آن را بفهمیم . این مساله از گروه ما براساس یک مدل درمان یکپارچه با جوامع بومی که قبلا ً وجود داشتند و ما تطبیق داده بودیم ، حاصل شد . به نظر من این یک تمایز سخت و سریع است . کاری که ما انجام میدهیم این است که به چیزهایی در بخش سلامت روانی و روانی در دوران ذهنی فکر کنیم ، و بعد احساسی یک معنی وسیعتر دارد . یک سوال خوب و افراد مختلف آن ابعاد را به طور متفاوت تفسیر میکنند . چیزی که ما واقعا ً تلاش میکنیم در آخر انجام دهیم ، ترکیب همه آن متغیرها است ، بنابراین درمان همه آن متغیرها به عنوان تعامل با یکدیگر مهم است ، که شما can’t معنوی را از احساسی ناشی از جسمی از جسمی جدا کنید . That’s مهمترین چیز است . آ ره .
روبرتو دلگادو : متشکرم . سوال بعدی این است که با این مطالعه چهار ساله ، شما بخشی از آن بودهاید ، آیا متوجه شدید که فعالیتهای شرکت کنندگان در غلبه بر اختلال استرس پس از حادثه بیش از آنچه پروژه را تکمیل نکرده بودند، مفید بودهاند ؟
آلیسون سی . خوب ، و متاسفانه ، ما میگوییم چون فقط ۱۹ فصل قبل و بعد را تکمیل کردیم . همه آنها پروژه را تکمیل کردند . اکنون با گفتن این جمله ، تمام آن ۱۹ نفر یک روایت عاطفی را ایجاد نکردند ، که این یک … من واقعا ً به مداخله ادامه دادم . چهار مرحله برای مداخله وجود داشت . اول … اجزای فرهنگی در همه آنها وجود داشت و فعالیتهای مبتنی بر زمین در همه آنها ، اما از دیدگاه TF - CBT ، سه مورد اول هر چهار نفر در گروه انجام شدند و آنها مجبور شدند که ابتدا یک psychoeducation و ایمنی انجام دهند. سپس مدیریت تنفس و مقررات بر تنظیم مجدد تاثیر گذاشت . در سوم رویکردهای شناختی وجود داشت ، که تمام آن در گروهها انجام شد . سپس چهارمین عامل ایجاد یک روایت اورژانسی بود ، و نه همه افراد ، از آن ۱۹ ، روایت مربوط به تروما را ساختند . اندازه سلولی که این گروهها بودند بسیار کوچک بودند تا بتوان یکی را با دیگری از لحاظ نتیجه مقایسه کرد . من فکر میکنم این یک مطالعه امکانسنجی است ، نه یک محاکمه کامل کنترل تصادفی .
روبرتو دلگادو : بسیار خوب . متشکرم . سوالی تا حدی مرتبط با یکی از همکاران من در the میپرسد : آیا مداخلات منجر به کاهش نرخ خودکشی و رویدادهای انتحاری میشوند ؟
آلیسون سی . ما به طور رسمی آن را اندازهگیری میکنیم . این یکی از چالشهایی است که شما میتوانید روبرت را بشناسید .
روبرتو دلگادو : مطمئنا ً.
آلیسون سی . حتی آنهایی که در مقایسه با جمعیت عمومی بسیار بالا هستند ، هنوز هم به اندازه کافی نادر هستند که به سختی میتوان این مساله را پیگیری کرد . به نظر من ، به همین دلیل است که ما به ارزیابی در طول مدت طولانی با مداخلات با مقیاس بزرگتر در ابتدای زندگی نیاز داریم و واقعا ً در مسیر طولی به منظور ارزیابی این پیامدها وجود دارد . چیزی که من میتوانم به شما بگویم این است که باید روایی داشته باشید .
روبرتو دلگادو : بسیار خوب .
منبع سایت