مفهوم داربست بسیار شبیه به مفهوم Vygotsky’s ناحیه مجاور مجاور است ، و این امر غیر معمول نیست که عبارات مورد استفاده به جای یکدیگر مورد استفاده قرار گیرند . Scaffolding شامل تعامل مفید ، ساختار یافته بین یک فرد بزرگسال و یک کودک با هدف کمک به کودک برای رسیدن به یک هدف خاص است .
[ Scaffolding ] به مراحلی که برای کاهش درجات آزادی انجام میشود اشاره میکند تا کودک بتواند بر مهارت دشوار که در فرآیند کسب مهارت دارد تمرکز کند ( Bruner ، ۱۹۷۸ ، ص . ۱۹ ) .
Bruner و Piaget
بدیهی است که شباهتهایی بین Piaget و Bruner وجود دارد اما تفاوت مهم این است که حالتهای Bruner به شرایطی مرتبط نیستند که فرض را بر آن داشته باشد . در حالی که گاهی اوقات یک حالت ممکن است در استفاده غالب باشد ، آنها همزیستی دارند .
Bruner بیان میکند که آنچه که سطح توسعه عقلانی را تعیین میکند ، حدی است که کودک با تجربه و تجربه ، آموزش مناسب را به همراه دارد . بنابراین - روش درست ارائه و توضیح درست کودک را قادر میسازد تا مفهوم را درک کند که معمولاً توسط بزرگسالان درک میشود . نظریه او بر نقش آموزش و پرورش و بزرگسالان تاکید دارد .
اگرچه Bruner مراحل رشد شناختی را پیشنهاد میکند، اما آنها را به عنوان نماینده حالتهای مختلف تفکر در نقاط مختلف توسعه ( مانند Piaget ) نمیبیند . در عوض ، او یک پیشرفت تدریجی از مهارتها و تکنیکهای شناختی را به تکنیکهای شناختی ” بزرگسالان ” ادغام میکند .
Bruner نمایش نمادین نمایش نمادین را برای رشد شناختی حیاتی میداند ، و از آنجایی که زبان وسیله اصلی ما برای بیان جهان است ، او اهمیت زیادی برای زبان در تعیین توسعه شناختی قائل است .
ماری Ainsworth
نوشته “سول McLeod “، تاریخ ۰۵ اوت ۲۰۱۸
جان Bowlby ( ۱۹۶۹ ) معتقد بود که دلبستگی یک فرآیند است یا هیچ چیز . با این حال ، تحقیقات نشان دادهاست که تفاوتهای فردی در کیفیت اتصال وجود دارد . در واقع ، یکی از پارادایمهای اولیه در نظریه دلبستگی ، امنیت دلبستگی یک فرد است ( Ainsworth & بل ، ۱۹۷۰ ) .
تحقیقات زیادی در زمینه روانشناسی بر روی نحوه تفاوت شکل دلبستگی در میان نوزادان متمرکز شدهاست . به عنوان مثال ، Schaffer و امرسون ( ۱۹۶۴ ) کشف کردند که تفاوتهای ذاتی در جامعه بودن در نوزادان وجود دارد ؛ برخی از نوزادان ترجیح میدهند که از خیلی زود ، قبل از اینکه تعامل خیلی زیادی رخ دهد در آغوش گرفته شوند.
به اندازه کافی آسان است که بدانید چه زمانی به کسی علاقه دارید ، چون میدانید وقتی از آن فرد جدا هستید چه احساسی دارید ، و چون بزرگسال هستید ، میتوانید احساسات خود را به کلمات بیان کنید و توضیح دهید که چگونه احساس میکنید .
با این حال ، اغلب تحقیقات دلبستگی با استفاده از نوزادان و کودکان خردسال انجام میشود ، بنابراین روانشناسان باید روشهای ظریف تحقیق در مورد سبکهای دلبستگی را طراحی کنند که معمولا ً شامل روش مشاهداتی است .
مری Ainsworth ، روانشناس ، یک تکنیک ارزیابی به نام طبقهبندی وضعیت عجیب ( SSC ) را به منظور بررسی اینکه چگونه پیوندها ممکن است بین کودکان متغیر باشد ، ابداع کرد .
موقعیت عجیب توسط Ainsworth & ویتیگ ( ۱۹۶۹ ) و براساس مطالعات قبلی اوگاندا ( ۱۹۶۷ ) و بعد از مطالعات بالتیمور پایهگذاری شد ( Ainsworth و همکاران ، ۱۹۷۱ ، ۱۹۷۸ ) .
مری Ainsworth’s ( ۱۹۷۱ ، ۱۹۷۸ ) مشاهده میکند که مطالعه مشاهده تفاوتهای فردی در وابستگی در زیر توضیح داده میشود .
روش وضعیت عجیب :
امنیت پیوند در یک تا دو ساله با استفاده از نمونه موقعیت عجیب مورد بررسی قرار گرفت تا ماهیت رفتارها و سبکهای دلبستگی را مشخص کند .
Ainsworth یک روش تجربی را توسعه داد تا انواع فرمهای دلبستگی بین مادران و نوزادان را مشاهده کند .
این آزمایش در یک اتاق کوچک با یک لیوان قرار داده میشود تا رفتار نوزاد را بصورت مخفی مشاهده کند . کودکان بین ۱۲ تا ۱۸ ماه سن داشتند . نمونه شامل ۱۰۰ خانواده متوسط آمریکایی است .
منبع سایت روانشناسی ساده