راههای زیادی برای فکر کردن در مورد این که آیا یک مداخله کارساز است یا خیر ، وجود دارد ، و ما در مورد آن فکر میکنیم . چارچوبهای مختلفی وجود دارند و - AIM یکی از این چارچوبها است . به عنوان مثال ، ما در مورد دسترسی به مداخله فکر میکنیم و درصد و نماینده کل جمعیت هدف را شامل میشود. ما در مورد کارآیی ، که این کار را انجام میدهد ، فکر میکنیم ؟ آیا مداخله در نتایج اولیه کار میکند ؟ ما در مورد فرزند خواندگی فکر میکنیم : چگونه نمایندهای از جایگاه و پرسنل مداخله در دنیای واقعی واقعا ً در حال اتفاق افتادن است ؟ ما در مورد اجرا فکر میکنیم : آیا مداخله در هر پروتکل انجام میشود ؟ ما همچنین به حفظ و نگهداری فکر میکنیم که این کار با وفاداری بعد از تکمیل مطالعه پایدار خواهد بود ؟
یک راه دیگر برای فکر کردن به این ، چیزی به نام the - ۲ است، که واقعا ً این سوال را میپرسد ، چقدر عملگرا است ؟ چگونه این مداخله متناسب با محیط کار است ، چه کار کند و چه نباشد ؟ هنوز هم باید مناسب تنظیمات باشد . ما میتوانیم سوالاتی را در مورد نحوه عمل pragmatic و تعمیم پذیری آن بپرسیم ، و حتی شاید این که چه کسی قضاوت میکند که یک محاکمه چقدر عمل گرا است .
در نهایت ، وقتی به این فکر میکنیم که آیا یک مداخله کار میکند ، ممکن است از طریق یک لنز علوم اجرایی به این موضوع فکر کنیم . ما چگونه بر اهمیت اثربخشی ، مانند دادههای بالینی ، زمانی که طراحی مطالعه را طراحی میکنیم ، ارزش میگذاریم ؟ شاید شواهد محکمی وجود داشته باشد که مداخله بهبود یابد … که شواهد کافی را نشان میدهد که مداخله نتایج بالینی را بهبود میبخشد ، و سوال تحقیق واقعا ً این است که کدام استراتژی اجرایی بهتر است ، که این است که چگونه بهترین عملکرد را اجرا کنیم ؟ حرکت حتی یک گام به جلو ، شاید هم اکنون به اندازه کافی مدرک داشته باشد که ما میتوانیم مستقیما ً به اجرا برویم .
در سال ۲۰۱۴ ، NIMH الزامات جدیدی را برای آزمایشهای بالینی ایجاد کرد . این الزامات اساسا ً آنچه را که توسعه دهندگان خوب انجام میدادند تدوین کرده بودند و that’s واقعا ً برای درک مکانیزم عمل میکردند . اصطلاح that’s مورد استفاده هدف نامیده میشود و این تفاوت از چیزی است که ما در مورد یک جمعیت هدف یا یک پیامد هدفمند فکر میکنیم . در اینجا زمانی که ما در مورد هدف فکر میکنیم ، یک فاکتور را بیان میکنیم که یک مداخله برای اصلاح براساس یک فرضیه است که اصلاح آن عامل منجر به بهبود علایم ، رفتار ، و یا پیامدهای عملکردی میشود . این ممکن است به راحتی در مورد توسعه دارو و یا حتی توسعه رواندرمانی فکر کند . برخی از نمونهها از توسعه مواد مخدر ممکن است فرآیندهای مولکولی ، سیناپسی و شبکههای سطح مدار باشند . برای psychotherapies ، ما ممکن است در مورد فرایندهای شناختی یا احساسی فکر کنیم ، اما این میتواند برای مداخلات خدمات نیز اعمال شود . ما ممکن است در مورد رفتار ارائهکننده ، فرآیندهای تصمیمگیری ، یا سیاستهای سازمانی فکر کنیم . اما این ها مثالهایی هستند .
همچنین میخواستم بین moderators و واسطهها تمایز قایل شوم . این یک تمایز مهم است . هر دو در هر نوع تحقیق تحقیقی بسیار مهم هستند ، اما [ نامفهوم ] به مدیران نگاه میکنند که برای برآورده کردن شرایط پاسخگویی به پاسخگویی بالینی ناکافی هستند . ما در مورد یک میانجی فکر میکنیم ، این یک متغیر مطلق یا متغیر ترتیبی یا متغیر پیوسته است که بر مسیر و قدرت رابطه بین متغیر مستقل یا پیشبینیکننده و متغیر وابسته یا معیار تاثیر میگذارد . Juxtaposed به یک میانجی ، که واقعا ً حدی است که متغیر برای رابطه بین پیشبینیکننده و معیار حساب میکند . سادهتر بگوییم ، یک تعدیلکننده در حال پاسخ دادن به زمانی است که تاثیرات خاص ، و یک میانجی ، چگونه و چگونه چنین اثراتی رخ میدهند ؟
اگر ما در مورد انطباق یک بسته مداخله کامل فکر کنیم ، و ما میتوانیم در مورد همه مداخلات فکر کنیم و نه همه درمان برای همه موثر است ، بلکه برای نشان دادن یک استدلال استقرایی ، به عنوان یک منطق ، که یک منطق تجربی برای اینکه چرا ما میخواهیم سازگاری را ایجاد کنیم ، مهم است .
منبع سایت